آدم شرق زده با پیشرفت و ترقی مخالفتی ندارد ولی شرطش این است که هر پیشرفتی را به اسم خودش ثبت کند آدم شرق زده رعیت پرور است به هر وسیله ایی متوسل میشود تا حالت خانی خود را حفظ کند آدم شرق زده فضول و اهل تجسس است از هر آدمی یک نقطه ضعف در کیسه انبان خود دارد تا در روز موعود اگر آن آدم موی دماغش شد او را سکه یه پول کند آدم شرق زده منافق است به معنی کامل قرآنی آن اگر دین ابزار قدرت باشد از همه به دین متظاهر تر میشود اگر بی دینی مد روز باشد میشود رضاخان میر پنچ و به عمامه هم رحم نمیکند و بعد تاسف میخوردکه چرا عمامه را مانند آتا تورک با سر جدا نکردم آدم شرق زده ظاهر بین است و ظاهر بینی را گسترش میدهد اهل چاپلوسی است و چاپلوسی هایش آن قدر آزار دهنده است که اعصاب همه را مختل میکندنه در دوستی حریم نگه میدارد و نه در دشمنی در دوستی آدم را تا عرش بالا میبرد و در دشمنی آدم را از هستی و آبرو ساقط میکند آدم شرق زده جن نیست ولی هر روز به رنگی در میآید وخود را وکیل و وصی همه کس میداند و همیشه از ملت طلبکار است آدم شرق زده برای هیچ آدمی به خاطر انسان بودنش ارزش قایل نیست اگر هم به کسی محبت میکند برای آن است تا عکس یادگاریش را بعدها در سایت و وبلاگش چاپ کند آدم شرق زده از صدقه پنهانی گریزان است اگر هم خمس و سهمی میدهد به دنبال مرجعی میگردد که برد سیاسی بهتری داشته باشد آدم شرق زده باطن ندارد فقط ظاهر است اقیانوسی است به عمق یک سانتیمتر!
مفاهیم دین و شرف و وطن در فرهنگ شرق زده بی مفهوم است و همه اینها را میتوان برای تداوم و یا کسب قدرت قربانی کردآدم شرق زده با هر بیگانه ایی دست دوستی و مرادوده میدهد به شرط آن که بتواند بر گرده دیگران سواری کند
آدم شرق زده از هر وسیله ایی ابزار قدرت میسازد یک روز شعبان بی مخ میشود و در کاباره پای رکاب مهوش مینشیند و لنگ میچرخاند و شواش میدهد و روز دیگر اگر بفهمد ابزار قدرت درجای دیگری است به همانجا میرود نه به دوستی اش میتوان اعتماد کرد و نه به دشمنی اش
ادامه دارد...